متن نوحه ...
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : جمعه 11 آذر 1390
نظرات

 

و مردم همگی مست ، همه بی خود و مدهوش
 
که ناگاه رسید از سوی حق نغمه چاووش
 
الا اهل قیامت همه ساکت و سرها همه پایین
 
و ای جمله خلایق همه خاموش ، شده گوش
 
سراسر همه ی عرصه ی محشر ، پر از آیه ی کوثر
 
ملائک همه در شور ،
 
غزل خوان ، همه سرمستِ شمیم گل حیدر ،گل یاس پیمبر(صلی الله)
 
چه حالی است ؟ خبر چیست ؟ مگر کیست ، قدم رنجه نموده ست به محشر؟
 
یگانه گهر حضرت داور
 
الله ُ اکبر ،‌ اللهُ اکبر !
 
یا حضرت زهرا (سلام الله علیها) ، صدیقه اطهر
 
ملائک همگی بال گشودند
 
و فرش قدم مادر سادات نمودند
 
آری خبر این است : امید همه آمد
 
جبریل صدا زد که : خلایق ، انگیزه خلق دو جهان فاطمه(سلام الله علیها) آمد
 
و مبهوت جلالش همه ی ناس
 
پیچید به محشر ، همه جا عطر گل یاس
 
زهراست و آن وعده شیرین شفاعت ؛
 
بر چشم ترش اشک نشسته ست چو الماس
 
بر دست کبودش ، اسباب شفاعت ، همان دست جدا از تن عبّاس(علیه السلام)
 
و زهرا (سلام الله علیها) شده گریان ابالفضل(علیه السلام)
 
همه گریه کن و نوحه سرای غمِ چشمان ابالفضل(علیه السلام)
 
مردم همه ساکت همه مبهوت و حیران ابالفضل(علیه السلام)
 
که این فاطمه(سلام الله علیها) ابر کرم و رحمت و عشق است
 
که از او شده جاری به لبِ خشک زمین بارش باران ابالفضل(علیه السلام)
 
ناگاه همه از دهن یاس شنیدند:
 
« الله ، قسم میدهمت جان ابالفضل
 
سوگند تو را حق دو دستان ابالفضل
 
بر فاطمه ات بار اِلها تو ببخشا
 
هرکس که زده دست به دامان ابالفضل »
 
و یاران ابالفضل همگی مات ، از هیبت عبّاس(علیه السلام)
 
انگار نه انگار که این روز حساب است؛
 
یکبار دگر روضه و گریه ،یکبار دگر سینه زنی، غربت عبّاس(علیه السلام)
 
زهراست کند نوحه سرایی،
 
آری شده برپا به قیامت ، یکبار دگر هیئت عبّاس(علیه السلام) !!
 
عبّاس(علیه السلام) همانی که قتیل العبرات است
 
هر قطره ی مشکش ، آبی ز حیات است
 
شرمنده ز شرمندگیَش ، آب فرات است
 
با گریه ی زهرا(سلام الله علیها) ،‌ دیدند ملائک همگی اشک خدا ریخت
 
با نام ابالفضل(علیه السلام) وَ دستان شفیعش، ترس از جگر اهل ولا ریخت
 
ناگاه در آن حالِ پریشانِ دلِ مادر سادات
 
آمد ز سوی حضرت موعود ندایی : که زهرا تو همه کاره ی مایی !
 
تا باز به چشم همه ی خصم رود خار
 
تا باز ببینند همه وعده ی دادار
 
تا کور شود هر که به دنیا ز حسد کرد ، حق تو و فرزند تو را ضایع و انکار
 
بخشم به تو هرکس که توئه فاطمه گویی
 
ای شیر زن حیدر کرار ،
 
خود دانی و چشمی که شده خیس ،به اندازه ی بال مگسی ، بهر علمدار !
 
از وصف چنین قصه به محشر ، یکپارچه در شورم و شینم
 
یکپارچه سرمست غرورم ، من گریه کن شیر زن شیر حنینم
 
بی خود شدم از خود و چنین نعره کشیدم
 
الله ، الله ، الله منِ زار ،‌

                                          مست و خراب علمدار حسینم


تعداد بازدید از این مطلب: 477
برچسب‌ها: متن نوحه , , , ,
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود